550- یه انرژی ِ ته کشیده

ساخت وبلاگ

خب دیروز خیلی دپرس بودم. یعنی دپرس نه، یه جورایی که یه جا نمی تونستم بند بشم.

هی می خواستم برم بیرون و هی نمی خواستم

بیچاره تو :-) خخخخخخخخخخ

آخه نمی دونستی چه ام شده.

شرمنده اذیتت کردم اما نمی دونی چه لذتی داشت که مثل زمان بچگی هام که والدینم بغلم می کردن و قربون صدقه ام می رفتن بغلم کرده بودی و قربون صدقه ام می رفتی، برام شیطنت می کردی، بچه مب شدی، بزرگ می شدی، لوسم می کردی و نازم رو می کشیدی بدون اینکه خسته بشی، رفتارامو با شیرین زبونی تحلیل می کردی و می ذاشتی ذره ذره انرژی, ته کشیده, ام پر بشه خیلی کیف داد، خیلی کیف کردم.

مرسی بابت همراهی ات و توجهت

اما فک کنم همونا باعث شد انرژی, خودت ته بکشه و الان از دیشب اون همه فِس شدی

مرسی که منو بردی به مهمونی شام دوستات

امیدوارم بتونم به همون اندازه برات مفید باشم برا سرزندگی ات

من زندگي مي كنم...
ما را در سایت من زندگي مي كنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amandalifeo بازدید : 122 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:03