548- برگشت از شهر لا.

ساخت وبلاگ

ما رفتیم و شهر رو گشتیم. اما خوش نگذشت :-(

یعنی حتی نگاه کردن به عکسهاشم کیف نمیده

این نتیجه ی به زبان نیاوردن خواسته هاست.

خب اگه از رفتارم ناراحت شدی بگو. با صحبت سوتفاهم ها رفع میشن.

اما بازم ایول داری که با وجود دلخوری ات و نمره ی 2 از 10 که به سرمون دادی سر حرفت موندنی و با هم رفتیم رستوران ایتالیایی‌. جمله ات انتخابت کاملا صحیح بود که بهترین پاستا ایتالیایی‌ بود که حتی در ایتالیا هم تجربه اش نکردیم :-)

مرسی از لطفت و مهربونی ات

اما منم دلخور شدم اول از خودم. چرا؟ آخه از اینکه اصرار زیاد کنم متنفرم و بعدش حتی به چیزی که می خواستم هم بریم، هیجانش برام یهو پووووف از بین میره.

وقتی بلوز بافت رو انتخاب کردم و تو هم تأییدش کردی و گفتی آخرش و منم نخریدم یادته چی گفتی ؟ گفتی من دو سه بار بهت گفتم قشنگه برش دار خودت برداشتی اش. یادته چی جواب دادم؟ گفتم خب چرا اصرار نکردی، من وقتی به درستی کاری اعتقاد دارم اصرار می کنم و به راحتی ازش نمی گذرم.

منم دیگه. خخخخخخخ :-)

اما خوشحالم رفتیم سفر. فهمیدم من به کنی دقت بیشتر در خواسته ها و صحبت هام نیاز دارم و تو کمی به انعطاف بیشتر :-)

من زندگي مي كنم...
ما را در سایت من زندگي مي كنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amandalifeo بازدید : 127 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:03