258- تعصب

ساخت وبلاگ
اتفاقی داشتم توو سایت دیوار می گشتم و اتفاقی بدون اینکه حواسم باشه شهر انتخابی ام، شهر تولدم بود

چه وسایل شخصی شیک و نویی رو با قیمت ارزان گذاشته بودن فروش

یهو دلم ریخت. اینجا شهر تولد منه. دلم تنگ شد براش. برا مردمانش، برا ترافیکش، برا محله مون و برا خانواده ام.

دلم خواست برم همه همه وسایل روو سایت رو بخرم. آخه نوع اجناس و قیمتهاشون دقیقا بیانگر خصوصیات آدماش هستن. اینو من که در اونجا و بعدش در یه پایتخت کلانشهر زندگی کرئم می فهمم. اینجا مردماش بی ارزشترین وسایلشونو با بالاترین قیمت میذارن برا فروش. طوریکه بعضی وقتها خنده ام می گیره از این همه خساست و اعتماد به نفس کاذبی که مردمانش دارن. و اونجا هیشکی قدر خودشو نمی دونه. همیشه اعتماد به نفس پایین و خجالت فراوان رو در دفتار آدمهاش و دختراش می تونی ببینی. همه به این حالت میگن: نجابت. اما من میگم: خجالت بیش از حد.

آخه چرا وسایل باارزششون رو این همه قیمت پایین گذاشتن و بعدش نوشتن سر قیمت چونه هم می تونیم بزنیم. این بعنی کاملا احساس عجز. اینکه دخترا درآمد نداشته باشن و خودشو دست کم بگیرن هم می تونه از عوارض این حالت ها باشه.

کاش بتونم روزی تجربیات اعتماد به نفس که با سختی به دست آوردم با دختران شهرم به اشتراک بذارم. بتونم داد بزنم شما از بهترین و زیباترین دخترای عالمین تو رو خدا خودتونو دست کم نگیرین.

خلاصه: تعصب پیدا کردم به همه مردمان شهرم که بهترین ها رو داشته باشن

دیدی بالاخره منم یه پُزو کردی؟ :-)

شوخی

من زندگي مي كنم...
ما را در سایت من زندگي مي كنم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : amandalifeo بازدید : 122 تاريخ : سه شنبه 3 اسفند 1395 ساعت: 13:03